ای فرزند ماه های نورافشان، بیگانه ایم با شب های بی پایان زیرا نور چشمان تو گشایش تمام گره های کور و رنج ها و اُسرت هاست...گروه فرهنگی آناچ/ رعنا واعظی: اگر فردا بشود و نور نبینی چه می کنی؟ روز بیاید و خورشید نباشد؟ بی قرار بمانی و برای فرار از ظلمات چراغ بسوزانی چه؟ طولانی شدن شب و ظلمات که خوشایند نیست، پس چه جشنی بپاست در یلدا؟

زیبا نوشت آنکه گفت: "امشب طولانی ترین شب سال است اما مردم آن را جشن می گیرند، نه از آن جهت که خواهان تاریکی باشند، از آن دلشادند که از صبح فردایش خورشید دوباره باز می گردد، روزها طولانی تر می شوند و شب ها کوتاه تر. یلدا آیین پاسداشت رهایی از تاریکی و ظلمت است"

و تو، یلدا که برسد یادت می آید در چه زمانه ای به سر می بری؟ اگر بدانی آغاز یلدای امسال قرین شده با آغاز امامتش چه؟ یادت می آید در چه زمانه ای بسر می بری؟ برای ورق زدن این تقدیر چه میکنی؟

ولی بدان این شمس مانند خورشید صبحگاه، آمدنی نیست... آوردنیست! تابانیدنی ست، جان های لرزان بشر را گرم کردنی ست... باید بیاوری اش، باید بخواهی اش، باید صدا بزنی اش...

أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ

کجایند خورشیدهای تابان، کجایند ماههاى نورافشان، کجایند ستارگان فروزان،

یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَةِ یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَةِ یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ،

اى فرزند ماههاى نورافشان، اى فرزند چراغهاى تابان، اى فرزند ستارگان فروزان، اى فرزند اختران درخشان،

ای مردمان سرزمین عشق، سرزمین خورشید، مردمان امید های ناگسستنی و لبخند های محو ناشدنی، مردمانی که هنوز شمع و سیب و انار به یادتان مانده. مردمان سرزمین انتظار که عمریست در یلدای زمان، صبورانه نشسته اید. بیایید به جشنِ آمدن خورشیدِ قلب ها، گرد هم آییم و به خواستن و آمدنش دعا کنیم. که تاریکی هرچقدر هم انبوه و طویل باشد، اولین اشعه صبح که سر بزند، آنطور می خراشدش که گویی هیچگاه نبوده است...

"آقا ردای سبز امامت مبارکت"

اللهم عجل لولیک الفرج

©کلیه حقوق خبری و تصویری سایت متعلق به سایت فدراسیون نابینایان جمهوری اسلامی ایران می باشد.

arrow icon    arrow icon